جدول جو
جدول جو

معنی په وجین - جستجوی لغت در جدول جو

په وجین
وجین دوم، وجینی که مکمل پاک سازی مزرعه از علف های هرز و
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پِ هو یِ)
نام قصبۀ مرکز ایالت در قسمت شرقی هندوچین، در کشور آنام، واقع در چهارصد هزارگزی جنوب شرقی هوئه. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان بهنام وسطبخش ورامین شهرستان تهران. واقع در یک هزارگزی ورامین با 174 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
وجین سوم زراعت
فرهنگ گویش مازندرانی
جمع آوری مجدد گردو و فندق پس از جمع آوری رسمی
فرهنگ گویش مازندرانی
پی گیر بودن، مواظب بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن، جمع نمودن، برچیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کندن علف های هرز مزرعه با دست
فرهنگ گویش مازندرانی
وجین اول
فرهنگ گویش مازندرانی
وجین با پا آهسته در شالی زار گام برداشتن و با پا علف های هرز
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا کردن دانه از مواد زاید، ورچین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی